میدونم اصلا قشنگ نیس چیزی که نوشتم ولی بخونید...

بلاخره موقع اعتراف رسید ـ
بخاطر استرس لب هاش به هم میخورد
به گوشه در خیره شده بود؛
آت وارد اتاق شده شدن رو خیلی محکم بست به خاطر همین به خودش اومد و ناله‌ای از سر استرس کرد فکر نمی‌کردش که انقدر زود آت بیادش
ایرپاد داخل گوشش درآورد و سر جای خودش گذاشت بعد گوشیشو رو حالت پرواز گذاشت و رفت سمت آت
_ می‌تونم چند لحظه وقتت رو بگیرم
+ آره چرا که نه
_اممم، راستش ات
من از همون اول که دیدمت عاشقت شدم
صدات
چشمات
نگاهات
خندت
جون دوباره ای بهم میبخشید
میخوام با وجودت عمری طولانی داشته باشم
میتونی بهم زندگی رو دوباره ببخشی رویایی ترین دختر؟
+پیشونی اش رو به پیشونی لینو چسبوند و گفت:
پس بیا زندگی رو باهم طولانی تر کنیم
اماده ای؟
_با چسبوندن لبهاش به لب های دختر
زندگی ای زیبا رو رقم زد
ممنونم که هستی دختر"م"
دیدگاه ها (۰)

چیزه دوستان کسی هس مشاوره بده؟؟

درخواستی نمیدید؟

اینم واسه پاییزتون

بله بله

game of love and hate(part 29)

جیمین فیک زندگی پارت ۷۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط